تو مرا آنقدر آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
بکنم دل ز دل چون سنگت، تو خیالت راحت
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی
و به خود میگویی:باز می آید و میسوزد از این عشق ولی....
برنمیگردم ،نه!
میروم آنجایی ک دلی بهر دلی تب دارد،
عشق زیباست و حرمت دارد
باسلام و ادب. واقعا این شعرتان هم زیباست و هم کامل وصف دل منو میگد احسنت به شما بانوی هنرمند.ایکاشخیلی از همجنس های شما بجای دخالت تو زندگی دیگران و نابود کردنش، ویا گوش دادن به حرف دیگران سرشان تو زندگیشون بود وبجای اینکارها مثل شما شعر میسورودند...افرین