ساعت : ۱:۲۰
شهید سلیمانی : ما هیچ لحظه ای از عمرمان را سپری نمی کنیم مگر اینکه دشمن جلوی چشم ماست و به او فکر می کنیم
مانند مادرت شده ای قد خمیده ای
آقا چرا عبا به سر خود کشیده ای
خونِ جگر به سینه به اجبار می دهی
راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی
داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند
خواهر نداشتی که برایت به سر زند
این جا مدینه نیست، چرا دل خوری شما
در کوچه های طوس زمین می خوری چرا
با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده
خاک لباس های خودت را تکان بده
مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...
نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی
این جا کسی به پیرهن تو نظر نداشت
فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت
دیدوز وقتی از مرز مهران به وطن بر می گشتم حس غریبی در من موج می زد .
وقتی به زواری که تازه می خواستند وارد عراق شوند نگاه می کردم ' حسادت همه وجودم رو گرفته بود . حسادت 😪
دوباره دلم ......
پس از اتمام خطبه های پیامبر (ص)،دو خیمه بر پا شد كه در یكی خود آن حضرت و در دیگری امیرالمؤمنین(ع)جلوس فرمودند.مردم وارد خیمه حضرت می شدند و پس از بیعت و تبریك، در خیمه امیرالمؤمنین(ع)حضور می یافتند و با آن حضرت بیعت می كردند و تبریك میگفتند
براستی ان لحظات برای علی چقدر سخت گذش
#سخن_بزرگان
غذادادنبهیکنفردرروزغدیرمانندغذا
دادنبههمهپیامبرانوصدیقاناست..!
#مفاتیح_الجنان
حاجیان سر میتراشند و عزیز فاطمه
در منای دوست میبینم سرش از تن جداست
جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هم قتیلالاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست
جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست
یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست
.
جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست
جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست
علم و کمال و حکمت و توحید جان گرفت
از نطق جان فزای تو یا باقرالعلوم
یک لحظه وا کند گره از کار عالمی
دست گره گشای تو یا باقرالعلوم
دردا که صبح و شام هشام از ره ستم
کوشید بر جفای تو یا باقرالعلوم
دردا که شد نهان به دل خاک در بقیع
روی خدانمای تو یا باقرالعلوم