🔰سلطان محمود از تلخک پرسید: فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز میشود؟
✳️تلخک گفت: ای پدر سوخته!سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد!تلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز میشود، کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد...!
🔰 کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمند مغروری به او رسید و با تکبر گفت:
بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!
✳️کشاورز نگاه معناداری به او انداخت و گفت:دارم یونجه میکارم...!
🔰 مردی پنج سکه به قاضی شهر داد تا در محکمه ی روز بعد به نفع او رأی صادر کند.
ولی در روز مقرر، قاضی خلاف وعده کرد و به نفع دیگری رأی داد.
مرد، برای یادآوری در جلسه دادگاه به قاضی گفت : « مگر من دیروز شما را به پنج تن آل عبا قسم ندادم که حق با من است؟!»
قاضی پاسخ داد : « چرا...
🔰یک سیب افتاد و جهان
از قانون جاذبه با خبر شد میلیونها جسد افتاد ولی بشریت معنای انسانیت را درک نکرد...!
🔰در سرزمینی زندگی میکنیم که مرگ بیشاز هرچیز رونق دارد
اما در عوض امنیت داریم!
*🔰زلزله اصلی، دلار 48 تومنی هست*!
*✳️از زیر آوار، صدای آرزو های شکسته چندین میلیون انسان میاد*
🔰 اتیوپی 54 و سودان 42 میلیون گاو دارد، ولی از کشورهای فقیر دنیا هستند!
هلند 11 میلیون گاو دارد،ولی لبنیات جهان را تامین میکند!
✳️مشکل گاوها نیستند، مشکل کسانی هستند که اقتصاد را اداره میکنند...
🔰 گویند شخصی ثروتمند در شهر، مبلغ زيادی از پول خود را به سمی كشنده آغشته كرد و به يک موسسه خيريه اهدا كرد كه بین فقرا توزيع شود تا از شر نيازمندان راحت شود.
✳️فرماندار شهر و 30 تن از نمايندگان و 3 مسئول دفتر و 7 معتمد محله و زن مدير كل مُردند، ولی آسيبي به نیازمندان نرسید!!😏