یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یــادت بخیــر یار فراموشــکار من
گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید
به غیر از مرگ فرجامی ندارم
سرآغاز و سرانجامی ندارم
مرا دیوانه ات نامیده بودند
نباشی بعد از این نامی ندارم
گویند دل به آن مَهِ نامهربان مَده
دل آن زمان رُبـود که نامهربان نبـود
#شهریار
#شعر
#ادبیات
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
.
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
.
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
.
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
.
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
.
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
.
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
.
#رودکی
.
#شعر
#ادبیات
شاه رضا پیشرو
سلطان امیرتتلو
سلطان ادبیات یاس
مردتنها علی سورنا
شاعر نمونه بهرام نورایی
گنگ رپفارس حصین رحمتی
تکنیک رپفارس مسین
وکل رپفارسی رو باجلف های گروه بی تی اس عوض نمیکنم
رپفارسی ازنسل یک تاپنج زنده باد🤘🏻🔥💥
امروز فکر کنم روز ادبیات فارسی و بزرگداشت استاد شهریاره ؟🤔😍😍
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند:غاضریه و گفتند نینواست
دستی کشید بر سر و بریال ذوالجناح
آهسته زیرلب به خودش گفت:کربلاست!
#مریم_سقلاطونی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین (ع)
#محرم
#کربلا
#شعر
#ادبیات
اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند
بیفشاند، به مستی از رخ او پرده برگیرم
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
خواستم راز دلم پیش خودم باشد و بس
در میخانه گشودند و چنین غوغا شد
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
ساقی به روی من در میخانه باز کن
از درس و بحث و زهد و ریا بی نیاز کن
.
برچین حجاب از رخ زیبا و زلف یار
بیگانه ام ز کعبه و ملک حجاز کن
.
لبریز کن از آن می صافی سبوی من
دل از صفا، به سوی بت ترکتاز کن
.
#امام_خمینی
.
#شعر
#ادبیات
برگیر جام و جامه زهد و ریا درآر
محراب را به شیخ ریاکار واگذار
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
سوال کنکور فقط این سوال یک ادبیات فارسی کنکور ریاضی ۸۶
مستان مقام را به پشیزی نمیخرند
گو خسرو زمانه و یا کیقباد باش
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
الا یا ایها الساقی! ز می پر ساز جامم را
که از جانم فروریزد، هوای ننگ و نام را
از آن می ده که جانم را ز قید خود رها سازد
به خود گیرد زمامم را، فروریزد مقامم را
از آن می ده که در خلوتگه رندان بیحرمت
به هم کوبد سجودم را، به هم ریزد قیامم را
#امام_خمینی (ره)
#شعر
#ادبیات
معتکف گشتم از این پس، به در پیر مغان
که به یک جرعه می از هر دو جهان سیرم کرد
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
با پیر میکده خبر حال ما بگو
با ساغری برون کند از جان ما خمار
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
به می بر بند راه عقل را از خانقاه دل
که این دارالجنون هرگز نباشد جای عاقلها
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
روم دَر جرگه پیران از خود بی خبر شاید
بُرون سٰازند از جانم بمی افکار خامم را
#امام_خمینی
#شعر #ادبیات
این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است
در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
مستم از باده عشق تو و از مستِ چنین
پند مردان جهان دیده و هشیار، مخواه
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
باده از پیمانه دلدار هشیاری ندارد
بی خودی از نوش این پیمانه بیداری ندارد
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
دوستان می زده و مست و ز هوش افتاده
بی نصیب آنکه در این جمع چو من عاقل بود
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
شاگرد پیر میکده شو در فنون عشق
گردن فراز، بر همه خلق اوستاد باش
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
کشکول فقر شد سبب افتخار ما
ای یار دلفریب بیفزای افتخار ما
#امام_خمینی
#شعر
#ادبیات
